زهـــــــره نســـــاجیان




تک اختر ِ پروین نشان ِ ماه رویی

با یک دل عاشق پر از مهر و صبوری

از آسمان آید زمین از راه دوری

طعنه زند زیبایی اش بر هر چه حوری!


صورت چو ماه چهارده گردیده زیبا

اختر نگو! مه وش رخ و سیمین فریبا

چون وا نماید از سرش آن روسری را

دنیا شود مجنون ببیند این پری را


چون ماه میلادش مه اردیبهشت است

حتی زمین هم پیش رویش چون بهشت است

کار دلش هم عاشقی هم دلنوشته است

ایزد برایش بهترینها را نوشته است


چشمان او زیباتر از چشمان آهو

ذکر لبان غنچه اش پیوسته " یاهو "

آید به قلب عاشقش دردی ز هر سو.

برفی نشیند لاجرم بر طُــــّره گیسو


عاشق شود هر کس نشیند در کنارش

مات نگاه عاشق و ابرو کمانش

زیباتر از روی نکو، نیکو خصالش

بالاترین زیبایی اش ایل و تبارش


گر چه گرفته ماه نورش را ز رویش

از عطر گلها میچشد پیوسته بویش

میلاد او باشد همان دم گر به کویش

آید مه دردانه اش عاشق به سویش.


با هر قدم در پیش پایش صد گل ناز

بشکفته اند و بر سرش مرغان به پرواز

دنیا شده چونان بهشت خالق راز

زیرا که زهره زندگی را کرده آغاز.





ای تو زیبای جهان ماه فریبای زمان

بغلت مامن جان است امان است امان

گره ی چشم به چشمت، الکن گشته زبان

عشق تو در دل و جان جمله عیان است عیان


همه دم نام تو گردیده مرا ورد زبان

اشک دوری تو از دیده روان است روان

غنچه مانده است به عشق لب تو برق لبان

مهر دل بر دل تو قد جهان است جهان


خبر از آمدنت دادی و دل گشته جوان

وقت رفتن به فغان است فغان است فغان

بودنت واجب عینی است ثواب است بمان

رفتنت بار گران است گران است گران


تو شدی ماه و شدم زهره ی تو روز و شبان

تیر بر چشم و دو ابرو چو کمان است کمان

گر که عقبی برسد از ره و گیتی به نهان

عشق من باز همان است همان است همان.



 

در سکوتم با غزلهایم هیاهو میکنم

عشق دل تا گردد اثباتت تکاپو میکنم

 

پنجره، کوچه، خیابان. راه چشمانم شده

با پرنده توی ساعتخانه کو کو میکنم!

 

ابری دل گشته بارانی برایت نازنین

صورتم را بهر عشقم آب و جارو میکنم

 

چشمها را بسته ام تاب و توانم رفته است

با خدایم حرف دارم خواهش از او میکنم

 

در میان اشکها کم کم که واضح میشوی

روبرویم مینشینی هر طرف رو میکنم

 

چشمهای عاشقت دنبال چشمان من است

قبله گاهم میشوی تا رو به هر سو میکنم

 

آنچنان عطر نفسهایت دویده خانه را

با ولع، دست و بغل، گلبوسه را بو میکنم

 

عاشقانه، دلبرانه سوی تو می آیم و

عشق و احساس دلم را تک به تک رو میکنم

 

داغم از عشقت، تب آلودم ز آغوش و لبت

تا نسوزانم تو را پهلو به پهلو میکنم!

 

با نوازشهای زهره ماه شب در خواب ناز

میکنم شق القمر در روز، جادو میکنم.

 


 

سهمم بشود حوری و غِلمان هله هیهات

دل جز به جمال تو که شیدا شدنی نیست

گَردی همه عالم به زمین تا به سماوات

چون ماه دل زهره که پیدا شدنی نیست.

 

با ماه رخت جلوه نمایی ننمایی

آخر شب پاییز که یلدا شدنی نیست

باید تو بیایی که غم از دل بزدایی

وقتی که شب تب زده فردا شدنی نیست.



پیشکش حضور سبز ☆ماه دل تک ستاره☆ . *97/07/26*

 

تا شنیدم میرسی از ره کنار پنجره

کی میپایم و چشمم سرک برداشته

 

غنچه لبهایم به دور از شهد شیرین لبت

چون انار سرخ یلدایی ترک برداشته

 

آنچنان جذاب و زیبایی که بی نقش و نگار

هرکسی دیده تو را میل بزک برداشته!

 

غرق چشمانت شده هرکس بدیده دیده ات

مثل نیما حس "آدمها کمک" برداشته

 

حاجی عبدالله از قند لبت الگو گرفت

از رُخت دریاچه ی قم بس نمک برداشته

 

از سر انگشتت هنر میبارد و عاشق شده

هرکسی از مهر دستت ناخنک برداشته

 

در نبودت بسکه بوسیدم تو را عمقی و داغ

صفحه ی گوشی من پیوسته لک برداشته!

 

تا که باران میزند یاد تو میپیچد فضا

خانه را گویی که عطر قاصدک برداشته.

 

من شدم عاشق تو را یا عاشقی تو زهره را؟

این همه عشق و دلم حیران و شک برداشته

 

لحظه ی دیدار از شوقت دویدم کوچه را

باد هم گشته رضا خان و لچک برداشته.




تک اختر ِ پروین نشان ِ ماه رویی

با یک دل عاشق پر از مهر و صبوری

از آسمان آید زمین از راه دوری

طعنه زند زیبایی اش بر هر چه حوری!


صورت چو ماه چهارده گردیده زیبا

اختر نگو! مه وش رخ و سیمین فریبا

چون وا نماید از سرش آن روسری را

دنیا شود مجنون ببیند این پری را


چون ماه میلادش مه اردیبهشت است

حتی زمین هم پیش رویش چون بهشت است

کار دلش هم عاشقی هم دلنوشته است

ایزد برایش بهترینها را نوشته است


چشمان او زیباتر از چشمان آهو

ذکر لبان غنچه اش پیوسته " یاهو "

آید به قلب عاشقش دردی ز هر سو.

برفی نشیند لاجرم بر طُــــّره گیسو


عاشق شود هر کس نشیند در کنارش

مات نگاه عاشق و ابرو کمانش

زیباتر از روی نکو، نیکو خصالش

بالاترین زیبایی اش ایل و تبارش


گر چه گرفته ماه نورش را ز رویش

از عطر گلها میچشد پیوسته بویش

میلاد او باشد همان دم گر به کویش

آید مه دردانه اش عاشق به سویش.


با هر قدم در پیش پایش صد گل ناز

بشکفته اند و بر سرش مرغان به پرواز

دنیا شده چونان بهشت خالق راز

زیرا که زهره زندگی را کرده آغاز.




من همچنان میخواهمت خواهی نخواهی

عین خیالت هم نبود و نیست انگاری


دنیا به دورم حلقه گردد بی رخ ماهت

از جمله عالم دورم و بد حس بیزاری


تب کرده ام دور از تو درمانی ندارم

تنها نگاهت میشود تسکین بیماری


خواب و خوراک از من ربودی و برفتی

از غم پُرم اما سبک همچون پر کاهی


من با قطاری عازم شهر توام اما

در جاده دیگر نیست دهقان فداکاری


منزل به منزل، کو به کو گیرم نشانت را

از مشرق و مغرب گرفته تا خود ِ ساری


مجنون شده لیلی ِ تو اندر بیابان ها

کولی شدن از عشق تو بهتر ز بیکاری!


هر ثانیه چشم انتظارم روی ماهت را

دل در دلم میکوبه همچون کفتر چاهی


اخم تو حتی میزند خنجر به قلب من

چشمت ببندی میشود یک ضربه ی کاری!


چشمان ِ پُر خواهش، لبان ِ خالی از گفتار

با سر اشاره ت کن قبولم کرده ای، آری.


یاران کنندم شکوه او زن دارد و بچه!!

آری ته خطم! زدم بر طبل بیعاری


تا هستم و هستی به مهرت پای بستم من

از دل یقین دارم منو تنهام نمیذاری


امشب شبه مهتابه. میخواهم حبیبم را

دور از تو و آغوش تو، اشک است و بیخوابی


فتح من و تو عاقبت حاصل شود روزی

تو ماه من، من زهره ات. در اوج بیداری!



تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

فستیوال های معتبر ایرانی و جهانی فیلم و سینما Mᴀɢɪᴄᴀʟ Aɴɪᴍᴇ technics .:HUMBLE:. فیلم های آموزشی مدارس Jennifer پکیج تصفیه فاضلاب فروشگاه اینترنتی فرش ماشینی مجمع عزاداران یا حسین (علیه السلام)